انتخابات شورای شهر و ریاست جمهوری در جامعه ی ما آثار و تبعات خاص خودش را دارد. از اوایل انقلاب تا کنون این دغدغه وجود داشته است که مردم به عنوان ولی نعمت در تصمیم گیری های کلان کشور شرکت داشته باشند تا هم مشروعیت و هم توان چانه زنی را برای این تصمیمات فراهم آورد.
در مقطع کنونی و با نزدیک شدن به روزهای شروع رسمی تبلیغات انتخاباتی کاندیدهای شورای شهر ارومیه به نظر می رسد می توان برای درک فضا و تسهیل در تصمیم گیری از تقسیم بندی های مختلفی بهره برد. در این مقال سعی می شود از معیارهایی استفاده شود که سویه های ذهنی و درون نگرانه ی آن برجسته است و در نتیجه می توان آنها را صرفا نظر نویسنده دانست و لزوماً به عنوان کاری تحقیقی بر اساس معیارهای علمی در نظر نگرفت.
در طی خصوصا چهل ساله ی اخیر تحولی بزرگ در میزان و تعداد تحصیلکردگان رخ داده است. حجم بالای فارغ التحصیلان مقاطع عالی و هم زمان شدن آن با دسترسی گسترده به رسانه های مجازی وضعیت اجتماعی و روانی بسیار متفاوت و بی شباهت به سایر ادوار تاریخی را بوجود آورده است. رشد فردیت و نیاز به ابراز توانایی های دانشی و مهارتی جامعه را از فاز قناعت به سرنوشت وارد فاز رقابت برای دسترسی بیشتر کرده است.
وقتی فضای لازم برای انواع رقابت ها فراهم نشده باشد لاجرم تجمع و ترافیک رقابت در یک یا چند حیطه بوقوع می پیوندد. وقتی فردی توانسته تمامی مقاطع را تا عالی ترین سطوح تخصصی و دانشگاهی طی نماید ولی جایگاهی را که در شأن خود می داند پیدا نمی کند در مقابل دو تصمیم قرار می گیرد: خزیدن به عالم خود و در پی گذران روزمره ی زندگی خود بودن یا سهم خواهی و نشان دادن توانایی ها و خاص-بودگی های خود.
اگر این قشر تحصیلکرده را در بستر جوامعی مانند ما مورد بررسی قرار بدهیم متوجه خواهیم شد که نادیده گرفته شدن به علت نداشتن شغلی بامنزلت اجتماعی و اقتصادی درخور، تنگناهای روانی را تشدید هم می کند. نتیجه اش هجوم خیل عظیمی از افراد بدون برنامه ای مدون، سبقه ای سیاسی و مدنی، حتی علاقه ای روانی به ثبت نام برای کاندید شدن در انتخابات می شود.
در اینجا به سه نوع از کاندیدها بر اساس نیازهای روانی پرداخته می شود:
(۱) مسئولیت پذیری:
برخی از افراد بر اساس احساس مسئولیت فردی یا گروهی و برای به ثمر رساندن اهدافی خرد و کلان وارد عرصه ی انتخابات می شوند. این افراد معمولا در اکثر فعالیت های اجتماعی حضوری فعال داشته و تا حدود زیادی شناخته شده هستند. مسئولیت پذیری برای آنها ارضای نیاز به مفید بودن و انجام وظیفه ای اجتماعی است. این افراد حتی اگر در انتخابات برنده هم نشوند از فعالیت های مدنی، سیاسی، اجتماعی، محیط زیستی و … دست نکشیده و در قبال آنچه در پیرامونشان می گذرد واکنش نشان می دهند.
یکی از نشانه های این افراد در وضوح برنامه های ایشان است. شما می توانید با یک نشست به نیت و اهداف کلی آنها پی ببرید. معمولا می توان با نوعی استدلال شهودی و بر اساس حس مثبت یا منفی که در ما ایجاد می کنند به جمع بندی نهایی برسیم.
لازم است این موضوع هم مطرح شود که مسئولیت پذیری لزوماً در معنای ایثار و خدمت به همه ی مردم مد نظر نیست بلکه هستند افرادی که برای منافع عده ای کوچک و هم گروهی و هم حزبی خود احساس مسئولیت کرده و وارد این کارزار می شوند.
معمولا در انتقاداتی که به انتخابات می شود این موضوع بارها به گوش می رسد که فلانی برای مردم به میدان نیامده است و یا تاکید زیادی بر اخلاص و فی سبیل الله بودن نیت ها می شود. اما باید واقع بینانه به این مباحث نگاه کنیم. قطعا اگر افرادی با این اوصاف وارد شورای شهر بشوند منافع زیادی برای مردم بدست خواهند آورد اما اگر هیچ گونه نیاز روانی هم برای خود کاندید مرتفع نشود آن انگیزه و انرژی لازم را برای ادامه مسیر و روبرو شدن با سختی ها نخواهد داشت. پس بهترین حالت این می تواند باشد که فردی وارد عرصه ی تصمیم گیری های کلان شود که ارزش های شخصی اش با منافع جمعی زاویه نداشته باشد.
(۲) شغل:
برای برخی هم شورای شهر شدن ، نوعی اشتغال است. این افراد برای دستیابی به امنیت مالی وارد انتخابات می شوند و با فرض اینکه می توانند مخارج تبلیغات خود را بعدتر و با استفاده از فضایی که خواهند داشت جبران کنند دست به ریسک زده و با قانع کردن اسپانسرهایی وارد عرصه می شوند. شاید بتوان تصمیم برخی از فارغ التحصیلان را در این طبقه گذاشت. حتی این پدیده در چهره های سرشناسی هم دیده می شود که سالیان درازی از سابقه ی حضور و تصاحب مناصب را دارند.
افرادی که به این صندلی ها سنجاق شده اند و از دست دادن آن را مساوی می دانند با از دست دادن هویت ساخته شده بر اساس نوع کاری که انجام می دهند!
فردی که سالیان زیادی را در شورای شهر بوده است ولی کارایی لازم را ندارد اما دوباره و چندباره برای تصاحب این منصب دست به همه نوع کار می زند را باید متوجه این امر ساخت که شورای شهر شدن یعنی قبول مسئولیتی اجتماعی برای خدمت رسانی به مردم و نه استخدام شدن در یک شغل!
نکته ی دیگر اینکه وارد شدن به عرصه ی انتخابات و معروفیت ناشی از آن می تواند برای عده ای منافع دیگری را مثلا در سازمانی که در آن استخدام است داشته باشد. یا این افراد می توانند قدرت چانه زنی خود را بالاتر ببرند.
(۳) خودنمایی و خودابرازی:
آیا داشتن حس خودنمایی بد است؟ قطعا نه. آیا اگر این حس ما را در فضایی وارد کند که نه مهارت و نه دانش آن را داریم چه؟ قطعا بله!
اساساً کسی می تواند پوسترهایش را در همه جا پخش کند که از دیده شدن لذت هم می برد. افرادی که به درونگرایی و دوری ازهیاهو نیاز دارند به ندرت خود را در این مسایل گرفتار می کنند! اتفاقا بودن افراد رقابت جو، جاه طلب و خودنما در بسیاری از عرصه ها موجب پیشرفت هم می شود. اما با یک شرط.
اگر کسی در حیطه ای که دارای صلاحیت علمی، تخصصی یا نظری است و بدون زیرپاگذاشتن اصول اخلاقی و انسانی برای رشد و پیشرفت خود کاملا رقابت جویانه و تلاشگر رفتار کند نباید برچسب های ضداخلاقی یا تخریبی بر آنها زده شود. این افراد فوایدشان برای جامعه بیشتر از مضرات شان خواهد بود.
اما موضوع وقتی بغرنج و دارای آثار سوء می شود که فردی فقط بر اساس خودنمایی و عدم شناخت درست خود احساس کند که من هم باید حضور داشته باشم! حتی مدعی شود که از تمامی افراد باسابقه و باتجربه ی حاضر نه تنها کمتر نیست بلکه بالاتر هم است.
ارومیه شهری است با تنوع قومی، زبانی و مذهبی. برای اینکه رشد و توسعه شامل حال تمامی اهالی این شهر بشود باید به افرادی فرصت حضور داد که کاری از دستشان بر بیاید و نه اینکه بر اساس احساساتی نیندیشیده خود را محق در کاندیدشدن می دانند. جوامعی که برای بدست آوردن حداقل امکانات و سهیم شدن در مدیریت کلان با هزاران مانع روبرو هستند باید به این عقلانیت هم برسند که اجماع کردن بهتر از تکثر است!
رضا سلیمانی
- کد خبر 13515
- بدون نظر