نماد و نمود
درخصوص آنچه که طی پانزده سال گذشته، بر ارومیه گذشته، حضرتپور را نباید تنها یک اسم یا یک شخص حقیقی تصور کرد بلکه شهردار اسبق ارومیه پدیدهای قابل تأمل و جدی است که دارای ابعاد اقتصادی، اخلاقی، ساختاری، اخلاقی و سیاسی است در واقع این “پرونده” نماد عقلانیتی فاسد، افراطی، نامرئیساز و قانونگریز است که دو دهه حساس از عمر ارومیه و میلیاردها تومان از سرمایه و هزاران فرصت از شهر و شهروندان را به فنا داد.
همچنین پدیدهی صدرالاشاره، نمود و نتیجه شورای غیرمتعهد، فرصتطلب با اعمال سلیقهای قانون و مقررات و احتمالاً تا حدودی ناآشنا با وظایف و ساختار حقوقی و اداری است یعنی بیشترین بیقانونی و تخلف را کسانی انجام دادند که موظف و مأمور به اجرا یا ناظر آن بودند بنابراین چنین فاجعه بزرگی قابلیت تقلیل به چند اختلاس و ارتشاء یا غفلت از انجام وظایف را ندارد و برای شناخت صحیح آن و تدارک اقتضائات جلوگیریکننده از تکرار دوباره و چندباره چنین فجایعی، لازم است ریشههای فکری، اداری و اجتماعی و سیاسی آن به نحو صحیح و شفاف شناخته شده و اقدامات و راهکارهای لازم جهت رفع این آسیبها در برنامهها و هدفگذاریها مدنظر قرار گیرد. البته لازم به ذکر است که به صرف صدور کیفرخواست برای اشخاص نمیتوان همه آنها را مجرم شناخت یعنی هنوز احراز وقوع جرم از طرف همه اشخاص در دادگاه صالح مسجل نشده است و امکان دارد تعدادی از متهمان در نهایت تبرئه شوند که از دیدگاه یک عضو شورا و فراتر از آن از دیگاه انسان امید است تعداد افراد مبرّا زیاد باشد هرچند احتمالا چنین امکانی کم باشد.
علت این تحلیل آن است که اولاً در چنین مسائلی به خاطر حساسیتهای خاص آن اولاً صدور کیفرخواست و رسیدگی با دقتنظر و موشکافانه انجام میگیرد ثانیا حجم، نوع و سطح جرائم و تخلفات اعلام شده به حدی است که بدون یک همکاری گسترده و وجود شبکه و بستر روانی لازم، امکان وقوع کم است.
به عنوان عضو شورا باید تصریح کنم آنچه که باید بستر و بانی خیر و خدمت میشد به چنان نتیجهای منتهی گشته که دل هر انسان شریفی را به درد میآورد.
اما به راستی چاره کار چیست؟
اینجانب در دوره پیش و دوره حاضر در رقابتهای شورا شرکت کردم و در دوره اول شرکتم، بنا را بر نقد شرایط موجود (همان شرایطی که به فقره فعلی منتهی شده و در آن دوره به نوعی در اوج خود قرار داشت) گذاشتم اما بنا به دلایلی که بیربط به همان شرایط موجود نبود نتوانستم بین نفرات اصلی منتخب قرار بگیرم در دوره ششم اما با ارادهای جدیتر وارد گود شدم و با یک گام فرا رفتن از نقد شرایط موجود، به نقد عقلانیت موجود پرداختم چراکه بعد از دیدن نتایج دوره پنجم و همچنین ادامه روند مریض و خطرناک شهر، این قناعت حاصل شد که ریشه مشکلات در جای دیگریست و خود شرایط موجود، محصول و معلول عقلانیت موجود است بنابراین اگر خواهان تغییر رویه شهر بودم و با مردم شهر نیز از در صداقت وارد میشدم باید اعلام میکردم که چرا ارومیه چنین قربانی فساد میشود و چرا عدهای کم اما منسجم و همکاسه، هردو گروه جمعیتی شهر را از درک علت شرایط موجود محروم میکنند و هریک را به نحوی مشغول مسائلی میسازند تا خود در کنج خلوت آن کار دیگر بکنند.
با رویکرد و تحلیل فوق، بنا و اساس کار انتخاباتی و فعالیتهای بعد از آن بر نقد عقلانیتی گذاشته شد که تقریباً علت و منشأ تمامی تخلفات و مسائلی است که ارومیه را به امروز رسانده است البته قسمت مهمی از کار را نهادهای امنیتی و نظارتی با ورود به میدان انجام دادند و با دستگیری شهردار اسبق نشان دادند که دیگر تحمل این همه فساد و جرم و جنایت را با هیچ توجیه و بهانهای ندارند این اقدام یک ضربه و شوک جدی برای حاملان عقلانیت موجود و عاملان شرایط موجود بود…
اما این فقط اولین قدم در مبارزهای است که همه جامعه و تمامی نهادهای درگیر باید برای اصلاح امور و تصفیه عناصر نامطلوب بردارند.
عقلانیتی که سعی داشت شهر رنگینکمان را در غبار و ابهام و نفرت و فساد غوطهور سازد و تخم نفاق را در کالبد شهر بکارد تا به مراد و مطامع خویش برسد.
اگر به سالهای گذشته و روند مسائل نگاهی ظریف انداخته شود ملاحظه میشود جو سیاسی و اجتماعی شهر عامدانه و هدفمند با مسائل و اقداماتی مثلاً هویتطلبانه؟! سرگرم و آلوده شده تا نگاهها و توجهات معطوف آن شود و حساسیت جامعه و رسانه به تشنجات سیاسی جلب شود تا با خیال راحت از فرصت و حاشیه امنیت ایجاد شده نیل به مطلوب برایشان فراهم آید. اگر به آنچه رخ داده دوباره نظری دوخته شود ملاحظه میشود هروقت سروصداها بلندتر شده و بر طبل انکارها و نامرئیسازیها محکمتر کوبیده شده، پول و اموال بیشتری از شهر و شهروندان چاپیده شده. هرچه شکافها عمیقتر و اهانتها شنیعتر شده، اختلاسها بزرگتر و شبکهها گستردهتر شده.
حال که پردهها برافتاده و مشخص شده که ادعاهای واهی انکارگران و نامرئیسازان چقدر توخالی بوده اما جیبهایشان چقدر پر و حسابهای اموال و بانکهایشان چقدر پررونق، جای هیچ شکی نیست که آن همه ادا و ادعا و شور و هیجانات فقط مانند خاکی عمل کرده که به چشم مردم پاشیده میشد تا واقعیتها را نبینند و دروغها و دغلکاریها را باور کنند.
ارومیه زخمی عمیق از این عقلانیت و ذهنیت را بر تن خود دارد و این زخم هنوز تازه و گرم است تعجب و سرگیجه ناشی از عمق فاجعه، بیشتر مردم و حتی مسئولان و سیاستمداران را دچار نوعی سردرگمی و ابهام کرده است شهر روزها و ماههای حساسی را سپری خواهد کرد به نظر میرسد شورای ششم از نیمه اردیبهشت آغاز به انجام وظیفه خواهد کرد این وظیفه با توجه به آنچه پیشامد کرده هم در قبال مردم و هم در قبال ساختار سیاسی بسیار حساس و آیندهساز است ترمیم جایگاه شورا نزد مردم و ساختار، جهت بازگشت اعتماد و اعتبار دوباره مهمترین وظیفه اعضای شورای اردیبهشت است شورای اردیبهشت باید نوید پایان زمستان سرد را سرلوحه خود قرار داده و پیامهایی شفاف و صریح و کاملا معنادار به جامعه مخابره کند این پیام باید با صلابت و صراحت هرچه تمامتر تفاوت خط خود را از عقلانیت و ذهنیت بانی آن همه فساد و شکاف و جرم و ریاکاری اعلام داشته و در همه تصمیمات و اقدامات خود خط مزبور را اعمال دارد. وظیفه تاریخی شورای اردیبهشت آن را ملزم میکند که در ترسیم مسیر جدید و اردیبهشتی هیچ شکی به خود راه نداده و دچار لکنت و تردید نشود چه اگر شورای اردیبهشت در انجام این وظیفه دچار تردید و سستی شود اصحاب زمستان در کمین شورای اردیبهشت بوده و به راحتی میدان را برای آنها خالی نخواهند کرد اما شورا باید نیک بداند بازسازی وجهه و اعتبار شورا نزد دولت و ملت ارادهای پولادین و عزمی راسخ میطلبد لذا اگر بدون نگاه و تحلیلی عمیق و شناخت درست وارد عمل شده و خدای ناکرده اگر مرعوب تقلاهای آخر عقلانیت فاسد شود وظیفه تاریخی و مورد انتظار دولت و ملت را انجام نداده و اصلاح امور به تعویق خواهد افتاد.
آنچه مسلم است ارومیه شهری چندفرهنگی و متکثر است که برای آرامش، سلامت و سعادت شهر، همراهی و همکاری همه آحاد ملت اعم از کرد و ترک و مسیحی لازم است و بنای توسعه شهر بر شکافهای اجتماعی قابلیت ساخت و تداوم را نخواهد داشت بنابراین عقلانیت نو باید همگرایی و همزیستی محبتآمیز و دگرپذیری را در قلب نگرش خود تعریف کند که لازمه آن توصیفی صحیح و صریح از ارومیه است توصیفی که می توان چنین عنوان کرد: *ارومیه، شهر رنگین کمان اقوام و مذاهب است و شهر رنگین کمان خواهد ماند*
اصرار بر حذف هر یک از رنگهای این رنگین کمان، مساوی شکاف و اختلاف است که این شکافها در بهترین حالت آن زمینه و بستر بازتولید و رشد پدیدههایی از جنس مسئولان پروندهی اخیر است که همه خرمن شهر را به آتش میکِشند تا کباب خود را برشته کنند و مردم را هم با بوی آن سرگرم میکنند اما در نهایت دود آن به چشم مردم ارومیه و کباب آن به کام آنها خواهد بود. در واقع مرگ و زندگی و سعادت شهروندان ارومیه همچون لاله و لادن به هم گره خورده است.
همانطور که از ابتدای حضورم در شورای ششم تلاش کردهام مسیر را اصلاح و اعتبار شورا را اعاده کنم از این پس نیز با عهدی که با مردم بستهام خواهم بود و امیدوارم شورای اردیبهشت رسالت تاریخی خود را انجام داده و کام جامعه ارومیه را به زیستی ارزشمند و چشم آنها را به آمدن بهار روشن کند شورای اردیبهشت میداند که حساسیت مردم و نهادهای ناظر و نهادهای دیگر به آنها بیشتر شده و جای هیچ اشتباه و خطایی باقی نمانده است.
- کد خبر 14263
- بدون نظر