اعتقاد فوکویاما به پایان تاریخ، بیاساس نبود بلکه حاصل اتفاقات و روندی بود که با جنگ اول جهانی شروع، از جنگ دوم جهانی عبور و با پشت سر گذاشتن جنگ سرد و فروپاشی شوروی احساس میشد که به مقصد و آرامش ابدی رسیده است. البته نتیجهگیری فوکویاما و بنای تئوریکی که او بر آن اساس بنا نهاد با حوادثی که در سه دهه بعد رقم خورد نشان داد که به ترکستان ختم شده است.
احتمالا اولین زنگ خطر جدی و آغازِ پایان سرخوشی فوکویاما و ایمان نئولیبرالی او و هممسلکانش را روسیه با دخالت در گرجستان به صدا درآورد. ضمیمه کردن شبهجزیره کریمه از طرف روسیه و دخالتش در سوریه، برآمدن ترامپ از دل دموکراسی آمریکا و تحقیر کنگره به عنوان نماد دموکراسی آمریکایی، چنگ زدنهای مکرر ترکیه به سر و شانه سوریه و عراق، نفوذ نرم و سخت ایران در منطقه، خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و محبوبیت احزاب افراطی در بیشتر کشورها، تولد و تکثیر القاعدهها و داعشها، کوفتن طالبان با آن شکل و بازگشت کمیک_تراژیک دوبارهاش به این شکل، همه نمود معضلات و خشتهای کجی هستند که در بنای ساختار دنیای مدرن جا خوش کرده و با هیچ رنگ و لعاب و روتوشی قابل کتمان برای همیشه نیستند و هر تلاشی در این جهت، حداکثر به جارو کردن آشغالها به زیر فرش ختم میشود که دیر یا زود با گندیدنشان، گندش بیرون خواهد زد.
هدفگذاری و نفوذ نرم ایران در خاورمیانه، زنده کردن جسد میثاق ملی از سوی ترکیه و تعریف عمق استراتژیک ترکیه از سوی داووداوغلو، عضویت ترکیه در ناتو و خرید همزمان اس۴۰۰ از روسیه (حرکت آونگی ترکیه بین غرب و شرق با صرافت احیای امپراتوری عثمانی حداقل در بُعد فرهنگی)، برآمدن اقتصادی برزیلها و هندوستانها، درخشش ستاره اقبال امارات و قطر و خزیدن آرام و مستدام اژدهای زرد، رنگ رخسارهاند که خبر از سر درون میدهند.
سرّ درون جهان چیست؟
عیار سنجش و ترجمه سرّ مذکور را هر کسی از ظن خویش تشخیص خواهدداد اما قدر متیقن و آنچه بدیهی مینماید غلیان رودخانه است که از نفوذ پذیرترین کنارهها طغیان میکند گویی این بستر یارای تحمل این همه خروش را ندارد.
ناراضیان وضع موجود و مدعیان خوشاشتها با اراده و جدیت در حال سوراخ کردن کشتی هستند با این تفاوت که هرکسی با ابزارها و امکانات منطقی و واقعی خود در تلاش برای واسازی است اما منطق مشترک و نقطه مورد توافق همهشان، اصلاح و تغییر وضع موجود است این درحالی است که اهداف مورد نظر و امیال این بازیگران، متفاوت و در بسیاری موارد متضاد و متناقض است.
اوضاع مذکور به آشی میماند که دارای آشپزهای متفاوت با دستور پخت و ذائقههای متفاوت، گنجایش معدههای متفاوت و مواد خام گوناگون است در عین حال اما دیگ غذا و آشپزخانه، واحد است. نتیجه طبیعی این نوع طباخی، این است که حتماً چیزهایی در حال پختن و تبدیل شدن هستند لیکن هیچ کس نمی تواند مشخص کند که نهایتاً چه چیز باید از کوره خارج شود یا حتی پيشبينی کند که محتملا چه چیز خارج خواهد شد.
مرزها از فردای پس از جنگ جهانی دوم در حالت کلی و نسبی، قسمی جمود را از سر میگذراندند به صورتی که عموما تقدس یافته و به وجهه تشخص واحدهای سیاسی بدل گشتند. تقدس و تشخص مرزها ناشی از توازن قوا و سکون و آرامش نسبی جنگ سرد بود و در مواردی که حتی ملت واحدی را هم چند پاره کرده بود مصرانه حفظ میشدند. با همین منطق بود که حق تعیین سرنوشت قربانی حق حاکمیت ملی میشد و ساختارهای ملی و بینالمللی، سرسختانه در برابر هرگونه تغییر مقاومت میکردند.
برخورد غرب با رفراندوم اقلیم کردستان و کاتالونیا، نشان از جایگاه واقعی حق تعیین سرنوشت و حقوق بشر و ارادهاش در حمایت از آن را نشان میدهد ناتوانی و بیارادگی غرب در کنترل و جلوگیری از دستاندازی روسیه و ترکیه به اطرافشان، نشان از ریاکارانه بودن نگاه غربی و دروغین بودن تقدس و تشخص مرزها دارد.
آنچه بیش از هرچیز در طی دو دهه اخیر لگدمال شد قوانین و قواعد حقوقی بینالمللی است که ادعای تنظیم و هدایت زندگی و حیات بشری در عرصه جهانی را داشت جالب آنکه بزرگترین مدافع قواعد حقوقی بینالمللی یعنی آمریکا، خود استارت نادیده گرفتنشان را در آغاز هزاره سوم با حمله به افغانستان و عراق زد.
تخطی پدر یا برادر ارشد از قانون خودنوشته، مجوز تخطی آن از طرف سایر اعضای خانواده در اولین فرصت ممکن است. قانونی که با میل پدر انحنا یابد با اراده پسر به فنا خواهد رفت. حال که آمریکا و غرب در سراشیب افول طی طریق میکنند طبیعی است که ناراضیان در صرافت تجدیدنظر باشند تا قانون و حدود جدید، تقسیم حوزههای نفوذ و قاپیدن لقمههای چرب براساس میل آنها تدارک دیده شده یا میل آنها نیز مدنظر قرار گیرد.
برای ذوب کردن یخهای ساختار موجود، هر بازیگری، جدال نظری و عملی خاص خود را دارد یکی سالهاست آرزوی ترسیم هلال شیعی را در سر میپروراند دیگری احیای امپراتوری عثمانی و خلافت اسلامی را نوید میدهد آن یکی در تمنای بازگشت جلال و جبروت لنین و تزار، همترازان خود را در جایگاهی ناهمتراز مینشاند و در کنار همه اینها اژدهایی زرد در حال طلوع است همان اژدهایی که نگاه فوکویاما را هم معطوف به خود کرده است.
صداهایی که از جهان در آغاز هزاره سوم به گوش میرسد صدای جِر خوردن پیرهنی است که بر تن جهان پساشوروی پوشانده شد صدای شکستن استخوانهایی است که قرار بود صلابت هیکل لیبرالیسم را فخرفروشانه به جهانیان عرضه کنند. فیگورهایی که برای فلسطینیها و کردها و کاتالونیاییها، وحشتناک و وحشیانه اما برای روسیه و چین پوشالی است. حقوق بشری که از آن برای بسیاری، جز شر ساطع نشد و حق تعیین سرنوشتی که سرنوشت میلیونها انسان و چندین نسل را بد نوشت.
خرس روسی که از دل یخهای قطب شمال میآید در حال حاضر فعالترین نقش را در ذوب کردن یخهای ساختار بینالمللی بازی میکند و انجماد مرزها را تبخیر میکند.
جهان به قبل از جنگ اوکراین برنخواهد گشت همان طور که به قبل از حمله هیتلر به لهستان برنگشت.
ترکیه با عضویت در ناتو، بیشترین نقش را در تحمیل اراده ساختار جهانی بعد از جنگهای جهانی بر کردها داشته است در واقع ناتو، تضمین بقای ترکیه و تصلیب کردها بوده است.
تقسیم کردها در بین چهار کشور و ترسیم مرزهای مقدس بر سینه کردستان و یک قرن مبارزه بینتیجه کردها، ارمغان ساختار مدرن جهانی و منطق تقدس مرزها است که با مهندسی، زعامت و پاسداری غرب به حال حاضر رسیده است.
ترکیه با رویای احیای امپراتوری عثمانی، درصدد و تقلای تغییر مرزها خواهد بود تقلایی که در چنگ زدن به شانههای عراق و سوریه نمود یافته است کردها طی یک قرن گذشته نتوانستند حتی یک وجب از مرزها را به نفع خودشان تغییر دهند هرچند با تحرکات خود گاهی باعث تغییراتی اندک به دست دیگران شدند.
سوالی که مطرح میشود این است که آیا پایان انجماد مرزها برای کردها هم تغییری به همراه خواهد داشت؟ اگر جواب مثبت است محتملترین این تغییرات چگونه خواهد بود؟
به نظر میرسد بعد از اتفاقات اخیر، علتی وجود ندارد که بتوان هنوز به انجماد و تقدس مرزها باور داشت و با وضعیت و حالتی که ترکیه به خود گرفته است و شرایطی که جهان در آن به سر میبرد بعید نیست اراده این کشور برای بازگشت به مرزهای میثاق ملی، حداقل در مورد سوریه و عراق (کردستان)، جدیتر نشود.
ناتو، دههها ترکیه را برای بقا و تثبیت وضع موجود یاری کرد و ترکیه هشیارانه و فرصتطلبانه در حال نظاره بیعملی ناتو در مقابل روسیه است آیا وضعیت مزبور ترکیه را به الحاق قسمتهایی از کشورهای همسایه که با لعاب میثاق ملی توجیه و تزئین میشود ترغیب نمیکند؟ بعید به نظر میرسد پاسخ منفی باشد.
ترکیه طی سالهای اخیر با حرکت آونگوار بين غرب و شرق، حوزه نفوذ خود را گسترش داده است و از آمریکا و غرب امتیازهای زیادی گرفته است در حالی که هنوز شمشیرها چنین آشکارا عریان نشده بود و غرب از روسیه نهراسیده بود و بیشتر سعی در کنترل پوتین داشت حال که دندانها به هم تیز و کنترل به تقابل آشکار رسیده است ترکیه درصدد بهرهبرداری خواهد بود پس چه بهرهای شیرینتر از احیای مرزهای ميثاق ملی!!
به نظر میرسد اگر ترکیه عزم خود را برای این کار جزم کند و غرب بخواهد جلوی آن را بگیرد تمایل ترکیه به روسیه بیشتر شده و غرب با چالشی جدی روبرو خواهد شد که احتمالاً ناخواسته، مجبور به تن دادن ضمنی به اراده ترکیه خواهد گشت و قسمتهایی از خاک عراق و سوریه کنونی که شامل همه یا بیشتر جغرافیای کردستان خواهد بود به ترکیه الحاق خواهد شد.
در صورتی که تحلیل فوق به واقعیت تبدیل شود و غرب اجباراً تسلیم خواست ترکیه شود عملا از عصر انجماد و تقدس مرزها عبور خواهد شد چرا که در صورت تکرار حرکت روسیه مبنی بر نادیده گرفتن مرزها از سوی ترکیه با حمایت یا انفعال غرب، تقدسی باقی نمانده و مرزها بیشخصیت خواهند شد.
کردها طی صدسال زندگی تحت اقتدار و حکومت نظامهای سیاسی در کشورهای مختلف و تربیت تحت سیستمهای آموزشی متفاوت، دچار قسمی چندپارگی فرهنگی و هویتی شدهاند که ظاهراً پایانی هم بر آن متصور نیست شرایط فوق به قدری بر جامعه کردی در این کشورها اثر داشته است که قسمتی از کردها خود را دارای اشتراکات بیشتری با سایر فرهنگهای موجود در هر کشور احساس میکنند تا این که حس قرابت بیشتری با کردهای آن سوی مرزهای مقدس داشته باشند.
بر اساس نگرش فوق شاید تجمیع کردها در قالب یک کشور به خودی خود نامطلوب نباشد، حتی احیاناً بستر ارتقای سطح بازیگری آنها با تغییر تناسب جمعیت و افزایش جغرافیای کردستان در آن کشور نیز ایجاد شود.
آیا عضویت ترکیه در ناتو که تضمین تفرق کردها و تثبیت این تفرق تا به حال بوده است به اهرمی در جهت تجمیع (حداقل قسمتی از) کردها در یک واحد سیاسی خواهد بود؟
پاسخ به این پرسش سخت است اما غیرممکن انگاشتن آن با توجه به وقایع اخیر هیچ پشتوانهای ندارد.
آیا خود کردها ( کردهای ترکیه، عراق و سوریه) از چنین پروژهای حمایت خواهند کرد؟
در مورد کردهای ترکیه به نظر میرسد دادن پاسخ مثبت خیلی عجیب نباشد اما در مورد دو دسته دیگر که از قضا پاسخشان دارای موضوعیت است پاسخ مثبت کمی سخت است خصوصاً با داشتن موقعیت شبهاتونومی فعلی که هردویشان دارند. البته در صورت نگریستن از منظر بلندمدت، تحلیل فوق متفاوت خواهد بود و احتمالاً حس همگرایی کردها، حتی زیر یک پرچم دیگر بیشتر تحریک شود. البته این پرسش و پاسخها در صورتی اهمیت دارند که اصولاً خواست و اراده این مردم برای ترکیه و احیای میثاق ملی در شرایط فرضی فوق محلی از اعراب داشته باشد وگرنه ترکیه به همان اندازه خود را مجاب به پذیرش این باورها و نظرها خواهد دانست که روسیه خود را ملزم به نظرسنجی از مردم کییف دانست.
در صورتی که همه پیشفرضهای مزبور صحیح و شرایط محیا باشد باز عملی کردن این الحاق بلندپروازانه، دولتی مقتدر و دارای حمایت مردمی را در ترکیه میطلبد مختصاتی که به نظر در حال حاضر حتی برای شخص اردوغان موجود نیست و نظرسنجیها خبر از شکست او میدهند. اپوزيسيون ترکیه در یکی از بهترین دورههای خود از لحظه تولد آک پارتی تا به حال به سر میبرد اما هنوز حزب کردگرای هدپ خارج از ائتلاف اپوزیسیون قرار دارد حزبی که شکست اردوغان در کلانشهرهای ترکیه را رقم زد. اگر مقداری مرغ خیال، بیشتر اوج گیرد و تصور شود اردوغان برای بقای خود و جامه عمل پوشانیدن به رویای احیای میثاق ملی با پیشنهاد فوق دست به سوی کردها دراز کند و کردها نیز تضمینهایی را در راستای دستیابی به حداقلهایی بگیرند شاید بقای اردوغان با تجمیع کردستان پیوند بخورد خیال و فرضی که به نظر آخرین شانس اردوغان برای بقا اما اولین فرصت کردها از فردای جنگ اوکراین برای تجمیع و ذوب کردن مرزها باشد.
جوشیدن و غلیانی که در زیر پوست جهان در جریان است گویی فعلا آرام نخواهد گرفت و خاورمیانه نیز به عنوان یکی از داغترین مناطق، از مهمترین و شاید اولین نامزدهای تغییر و ذوب شدن مرزها باشد کردها به عنوان بازیگرانی که چیزی برای از دست دادن ندارند امکان گرایش به هر سویی را دارند اما احساس میشود هرکدام از ایران و ترکیه که بتوانند کردها را به توافق و اتحادی با خود ترغیب کنند خاورمیانه جدید را با محوریت خود مدیریت و رهبری خواهند کرد. ایران برای این کار از ذخیره فرهنگی و تاریخی و نژادی خوبی برخوردار است در حالی که ترکیه دارای فرصتهای ساختاری و اقتصادی بهتر و بیشتری است.
- کد خبر 14104
- بدون نظر